آموزش سرچ در گوگل googletrain

امروزه جستجو در وب بر خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر می‌رسد، چندان ساده نیست.

تکنولوژی دیجیتال هزینه‌ی تولید محتوا را بسیار کاهش داده و هزینه‌ی نشر و بازنشر را به صفر نزدیک کرده است.

به همین علت، حجم اطلاعات ارائه شده در وب در حدی زیاد شده که جستجوی حرفه ای در میان این اطلاعات، خود یک مهارت مهم و ارزشمند محسوب می‌شود.

البته همه‌ی این اطلاعات مفید و ارزشمند نیستند و به تعبیری، زباله‌های دیجیتال هم در کنار محتوای مفید دیجیتال فراوان است. اما به هر حال، اصلِ مسئله، یعنی افزایش حجم محتوای دیجیتال در فضای وب و اینترنت و نیاز به یادگیری مهارت جستجوی پیشرفته در گوگل و سایر موتورهای جستجو پابرجاست.

یادگیری جستجوی حرفه ای در گوگل دسترسی ما را به اطلاعات افزایش می دهد

googletrain.com به چه کار می‌آید؟

کم نیستند کسانی که به جستجو در گوگل به عنوان یک مهارت مهم نگاه نمی‌کنند.

به نظر می‌رسد که مسئله ساده‌تر از این حرف‌هاست: موضوع مورد نظر خودت را تایپ می‌کنی و گوگل هم پاسخ مورد نظر یا فهرستی از پاسخ‌های مورد نظر را پیدا می‌کند و ارائه می‌دهد.

اما واقعیت این است که جستجو در گوگل به این سادگی که در نگاه نخست به‌نظر می‌رسد نیست.

گوگل هنوز توانایی درک کامل معنای پرسش‌های کاربران را ندارد

گوگل طی سال‌های اخیر، پیشرفت‌های فراوانی داشته است و هنوز هم روند این پیشرفت‌ها ادامه دارد. اما هنوز تا زمانی که بتوانیم درخواست خود را کاملاً در قالب مکالمه (شفاهی یا مکتوب) با گوگل مطرح کنیم فاصله داریم.

تحلیل‌های معناشناسانه‌ (سمانتیک)‌ گوگل در حدی نیست که تایپ مستقیم یک سوال، بتواند به صورت قطعی ما را به پاسخ مورد نظرمان نزدیک کند.

فرض کنید می‌خواهید در زمینه‌ی اصول و فنون مذاکره جستجو کنید.

هیچ تضمینی وجود ندارد که جستجوی عبارتِ اصول و فنون مذاکره در مقایسه با عبارت اصول مذاکره یا فنون مذاکره یا تکنیک های مذاکره، شما را به موضوع مورد نظرتان نزدیک‌تر کند.

ضمن این‌که با کمی تغییر در پرسش‌تان – بدون این‌که معنای پرسش تغییر کند – ممکن است گوگل گزینه‌های کاملاً متفاوتی را پیش روی شما قرار دهد (مثلاً جستجوی تکنیک های مذاکره در مقایسه با عبارت چند تکنیک مذاکره).

اگر سابقه‌ی تولید محتوا برای سایت یا وبلاگ را داشته باشید، حتماً چنین تجربه‌ای داشته‌اید که به نظرتان، مقاله‌ و مطلب شما، در مقایسه با بسیاری از مطالب صفحه‌ی اول گوگل، کامل‌تر و بهتر بوده، اما مقالات ضعیف‌تری در صفحه‌ی اول آمده‌اند (همه‌ی ماجرا در سئو خلاصه نمی‌شود. همان‌طور که توضیح دادیم، گاهی تغییر جزئی هنگام سرچ، باعث می‌شود که برخی مقاله‌های ارزشمند در صدر نتایج گوگل ظاهر نشوند).

حالا از سمت دیگر به همین مسئله فکر کنید:

شما به سراغ گوگل رفته‌اید و درباره‌ی یک موضوع جستجو می‌کنید. به سادگی ممکن است گوگل سایت یا مطلبی را که می‌تواند برایتان بسیار مفید باشد، در فهرست نخستین پیشنهادها قرار ندهد. یا این‌که مطلب یک سایت کم‌اعتبار را بالاتر از یک سایت معتبر قرار دهد.

به همین سادگی ممکن است فرصت دسترسی به یک مطلب مهم و تأثیرگذار را از دست بدهید.

همه‌ی سوال‌های ما در وب، ابتدایی و در حد یافتن تولد یا مرگ یکی از مشاهیر نیست؛  گاهی یافتن یا نیافتن پاسخ مناسب، می‌تواند تأثیری ماندگار بر مسیر کاری و حرفه‌ای ما داشته باشد. 

جستجو در google زبان خاص خود را دارد

آن‌چه ما به‌دنبالش هستیم، پاسخ یک پرسش یا Question است. اما آن‌چه در باکس سرچ گوگل تایپ می‌کنیم، یک Query است.

عبارتی که ما به عنوان Query تایپ می‌کنیم، قواعد خود را دارد. از جمله این‌که می‌توان کلمات کلیدی را با انواع کدها و عملگرها مخلوط کرد.

طبیعی است هر چه بیشتر کوئری نویسی با استانداردها و کدهای گوگل را بلد باشیم، بهتر می‌توانیم انتظارات‌مان را برای گوگل تشریح کنیم و طبیعتاً احتمال این‌که پاسخِ مناسب‌تری پیدا کنیم، افزایش می‌یابد.

با توجه به نکاتی که گفته شد، تصمیم‌ گرفته‌ایم بحث جستجوی پیشرفته در گوگل را به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های درس سواد دیجیتال در متمم مطرح کنیم.

فقط به خاطر داشته باشید که یادگیری ظرافت‌های این مهارت، مانند هر مهارت دیگری نیاز به صبر و حوصله دارد.

چرا که اغلب ما، بسیاری از نکات مربوط به سرچ در گوگل را به تجربه آموخته‌ایم و به‌کار می‌بریم. بنابراین نباید انتظار داشته‌ باشیم اکثر نکاتی که در این مبحث می‌بینیم، برایمان جدید باشد.

اما با جستجو در لا‌به‌لای نکات مطرح شده و مطالعه‌ی دیدگاه‌ها و تجربه‌هایی که دوستان متممی در زیر هر درس مطرح می‌کنند، ممکن است یک یا چند نکته‌ی جدید بیاموزیم که به ما در جستجوی بهتر در گوگل کمک کند.

منبع :  http://googletrain.loxblog.com/


esfhan

روزي پادشاهي فرمان داد تا هر کس جمله حکمانه ا بگود به اوچهارصد سکه ط بدهند.

 

روز در حالکه از کنار مزرعها م گذشت پرمرد نود ساله ا را ددکه مشغول کاشتن نهال زتون است.

 

شاه جلو رفت واز پرمرد پرسد، نهالزتون بست سال طول م کشد تا به باربنشند وثمر دهد، تو با ان سن و سال با چهامد نهال زتون م کار 

پرمرد لبخن وگفت: دگران کاشتند و ما خوردم مام کارم تا دگران بخورند.

 

سلطان از جواب پرمرد خوشش آمدوگفت: واقعا جوابت حکمانه بود ودستور دادچهارصد سکه ط به او بدهند.

 

پرمردخندد

شاه گفت: چرا م خند

پرمرد گفت: زتون بعد از بست سال ثمرم دهد اما زتون من ان ثمر داد!!!!

باز دستور داد چهارصد سکه دگر به او بدهند.

 

پرمرد باز هم خندد،

انو شروان گفت: اين بار چرا خندد

پرمرد گفت: زتون سال ک بار ثمر مدهد اما زتون من امروز دوبار ثمر داد!!!

مجددا دستور داد چهارصد سکه دگر بهاو بدهند وبه سرعت از آنجا دور شد.

 

پرسيدند چرا با عجله ميرويد

 گفت: نود سال زندگيِ با انگيزه و هدفمند، ازاو مردي ساخته که تمام سخنانش سنجيده وحکيمانه است، پس لايق پاداش است.

 

اگر مي ماندم خزانه ام را خالي ميکرد.!


esfhan

مورچه کوچکي بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر مي شد و بلافاصله کار خود را شروع مي کرد.

 

مورچه خيلي کار مي کرد و توليد زيادي داشت و از کارش راضي بود.

 

سلطان جنگل (شير) از فعاليت مورچه که بدون رئيس کار مي کرد، متعجب بود.

 

شير فکر مي کرد اگر مورچه مي تواند بدون نظارت اين همه توليد داشته باشد، به طور مسلم اگر رئيسي داشته باشد، توليد بيشتري خواهد داشت.

 

بنابراين شير يک سوسک را که تجربه رياست داشت 

و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئيس مورچه استخدام کرد.

 

سوسک در اولين اقدام خود براي کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد.

 

سوسک همچنين به همکاري نياز داشت که گزارشات او را بنويسد و تايپ کند.سوسک بدين منظور و همچنين براي بايگاني و پاسخگويي به تلفن ها يک عنکبوت استخدام کرد.

 

شير از گزارش هاي سوسک راضي بود

 و از او خواست که از نمودار براي تجزيه و تحليل نرخ و روند رشد توليدي که توسط مورچه صورت مي گيرد، استفاده کندتا شير بتواند اين نمودار ها را در گزارش به مجمع مديران جنگل به کار برد.

 

سوسک براي انجام امور يک کامپيوتر و پرينتر ليزري خريداري کرد.

 سوسک براي اداره واحد تکنولوژي اطلاعات يک زنبور نيز استخدام کرد.

 

مورچه که زماني بسيار فعال بود 

و در محيط کارش احساس آرامش مي کرد، کاغذ بازي هاي اداري و جلسات متعددي که وقت او را مي گرفت دوست نداشت.

 

شير به اين نتيجه رسيد که فردي را به عنوان مدير داخلي واحدي که مورچه در آن کار مي کرد، بکار گمارد.

 

اين پست به ملخ داده شد.

اولين کار ملخ خريداري يک فرش و صندلي براي کارش بود.

 

ملخ همچنين به کامپيوتر و کارمند نياز داشت که آنها را از اداره قبلي خودش آورد تا به او در تهيه و کنترل بودجه و بهينه سازي برنامه ها کمک کند

 

محيطي که مورچه در آن کار مي کرد، حال به مکاني فاقد شور و نشاط تبديل شده بود. ديگر هيچ کس نمي خنديد و همه غمگين و نگران بودند.

 

با مطالعه گزارش هاي رسيده شير متوجه شد که توليدات مورچه کمتر از قبل شده است.

 

بنابراين شير يک جغد با پرستيژ را به عنوان مشاور عالي استخدام کرد و به او ماموريت داد تا امور را بررسي کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نمايد. 

 

جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشي در چند جلد تهيه نمود و در آخر نتيجه گرفت که مشکلات پيش آمده ناشي از وجود تعداد زياد کارمند است.

 

و بايد تعديل نيرو صورت گيرد.

و بنابراين 

شير دستور داد که مورچه را اخراج نمايند

زيرا

مورچه ديگر انگيزه اي براي کار نداشت.

 

و اين است حکايت بعضي سيستمهاي اداري.


esfhan

زني به مشاور خانواده گفت: 

من و همسرم زندگي کم نظيري داريم ؛

همه حسرت زندگي ما رو ميخورند.

سراسر محبّت, شادي, توجّه, گذشت و هماهنگي.

امّا سؤالي از شوهرم پرسيدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است.

پرسيدم اگر من و مادرت در دريا همزمان در حال غرق شدن باشيم,

چه کسي را نجات خواهي داد

و او بيدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛

چون مرا زاييده و بزرگ کرده و زحمتهاي زيادي برايم کشيده!

از آن روز تا حالا خيلي عصبي و ناراحتم به من بگوييد چکار کنم

مشاور جواب داد:

شنا ياد بگيريد! 

هميشه در زندگي روي پاي خود بايستيد حتي با داشتن همسر خوب

به جاي بالا بردن انتظار خود از ديگران ،توانايي خود را افزايش دهيد.


esfhan

پسري دختر زيبايي را ديد 

شيفته اش شد چند ساعتي تو خيابون قدم ميزدن

که يهو يه بنز گرون قيمت جلوي پاشون ترمز زد

دختره به پسره گفت خوش گذشت ولي

نمي تونم هميشه پياده راه برم باي!!!!

نشست تو ماشين .راننده بهش گفت 

ببخشيد بريد پايين من راننده اين اقا هستم.


esfhan

دختر کوچک به مهمان گفت :ميخواي عروسکهاي من را ببيني؟

مهمان جواب مثبت داد.

دخترک دويد و همه ي عروسکهاي خود را آورد، بعضي از اونا خيلي بانمک بودن

در بين آن ها

يک عروسک باربي هم بود.

مهمان از دخترک پرسيد: کدام را بيشتر از همه دوست داري؟

. و پيش خودش فکر کرد: حتما باربي.

اما خيلي تعجب کرد وقتي که ديد

دخترک به عروسک تکه پاره اي که يک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت: اين را دوست دارم.

مهمان با کنجکاوي پرسيد: اين که زياد زيبا نيست!

دخترک جواب داد:

آخه اگه منم دوستش نداشته

باشم ديگه هيشکي نيست او را دوست داشته باشد.

اونوقت دلش مي شکند .


esfhan

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

f89 درد و دل های عاشقانـہ فایلوکس44 پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان برای تو گیوه کلاش دانلودستان